دنیای من و حسام
دنیای من و حسام
دنیای زیبای با حسام بودن عالمی داره

 

 

 

ميخواستم به کلاس ورزش برم اما اول واسه اطمينان خاطرم

 تصميم گرفتم قبلش يه آزمايش بارداري بدم

اون روز صبح لباس پوشيدم و چون تاکسي هم گيرم نيومد

تا نبش فرهنگشهر مسافت زيادي رو توي گرماي هوا پياده روي کردم

حتي 10% هم احتمال بارداري نميدادم واسه همين حتي منتظر نتيجه هم نموندم

و باعجله پياده به خونه برگشتم

از اين همه زحمتي که فکرميکردم بي نتيجه هم هست به خودم داده بودم

کلي پشيمون بودم قرار بود ساعت 12 نتيجه رو تلفني از آزمايشگاه بگيرم

اما آنقدر نااميد بودم که يادم رفت زنگ بزنم ساعت 5/12بود که

بابايي زنگ زد و ياداوري کرد منم به اونها زنگ زدم و خانمي به من گفت

که نتيجه آزمايشم مثبته باورم نميشد از خوشحالي گريه ميکردم

و هي دعاش ميکردم وقتي کمي آروم شدم به خاله دلال و خاله نگين

زنگ زدم و بهشون خبر دادم

  به بابايي زنگ زدم بهش گفتم حالم خوب نيست

سريع بيا تا منو ببري بيمارستان پرسيد نتيجه چي شد؟ منم گفتم منفي.

بابا سريع با نگراني خودشو رسوند و تا درو باز کرد بغلش کردم و گفتم

علي بابا شدي.


اول شوکه به من زل زد بعد روي زمين نشست و با هم زار زار گريه کرديم

هنوز باورم نميشد واسه همين عصر يه آزمايش ديگه دادم تا مطمئن شدم

بعد هم رفتم پيش خاله امل و کل مسير تا مغازه رو دويدم

همين که داخل شدم از هيجانم فهميد و سريع گفت بارداري؟

با اينکه اصلا خبر نداشت که آزمايش دادم همديگه رو بغل کرديم

و باز هم کلي گريه کردم

خداي من چه روزي بود

اين روز زيبا ترين و هيجان انگيزترين روز عمرم بود

و اينطوري بود که قصه عشق جاويد من و تو شروع شد.

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

1390/6/21



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهسه شنبه 24 تير 1391برچسب:, توسط مامان
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.